ذکر«محمد علي نجفي»-حفظه الله-
آن شيفته علم، آن خزانه حلم، آن كمال بزرگي، آن نهايت سترگي، آن اهل اصطلاح، آن جسته ی از مهابت استيضاح، آن سرگشته وادي بيطرفي، محمد علي نجفي، دكتراي از آمريكا و از نوابيغ علم «ارثماطيق» بود.
نقل است كه در علوم، نبوغ وافر داشت، و چندان در تفريد و تجريد سرآمد بود كه از علوم غيب خبر ميداد؛ چنان كه روزي گفت: «وضع مالي فرهنگيان، عظيم خراب است»؛ چو تحقيق كردند، چنان بود كه او گفته بود، و از اين دست كرامات، فراوان از او ديده شد.
گويند در عهد وزارتش، جماعت دبيران را جان به لب رسيده بود. روز آدينهاي با «حكيم حداد عادل»به استفسار و دلجويي اين فرقه بيرون رفت. چندان كه در مدارس كوفتند، كس در بنگشاد. پس «حكيم حداد» به سختي بگريست و گفت: «جانهاي عالميان فداي قدومت باد! اين فرقه از فرط سيري در خانه خفتهاند و تو اين گونه مظلومانه بر در ايستاده!» گفت: «یا حداد! يَومُ الجُمعَه يَومُ التّعطيل(!) و نَحنُ نَخيطُ فيهذا الاَمرِ(!)» يعني: اي حدّاد! قسم به دوستيمان كه اگر اينان بدانستندي كه ما چه مايه دوستشان مي داريم، آدينه روز نيز روي به مكتب نهادندي!»
و از عادات او اين بود كه كتاب متعلمين در نيمه ی سال تحصيلي منتشر نكردي و آخر سال به جبر از ايشان بازنگرفتي و هنگام ثبتنام، كارد بيخ حلق اولياء نگذاشتي و هيچ وجه شهريه از ايشان دريافت نداشتي!!(۱)
نقل است كه مريدان را گفت: «علم آن نيست كه بر ورق آرند، بلكه آن است كه برتخته سياه نويسند!» و گفت: «مضرّ چيزيست كاغذ؛ كه مولد كاغذ بازيست!» «مولانا مهندس علاقهبندان اصفهاني» گويد: آن شب كه فرداي آن، استيضاحش ميخواستند كرد، فراوان گريستي و گفتي: «چه بودي اگر استيضاح، لَعنَةُاللّـه عَليه، نبودي؟!» و دعاي او در آن شب، كرد آن چه كرد!»
(1)اين پاراگراف(!) در نسخه اصل ديده نشده، معلوم نيست كدام شيرپاك خوردهاي در اصل دست برده است!
mibosamet affarin be shoma