دوشنبه 29 شهریور 1389 - نمايش : 7888 نسخه چاپی

  در بدرقه دوستم قیصر امین پور

درد، درد، درد، درد

در وجود گرم و مهربان مرد

خانه کرد

مرد مهربان از این هوای سرد

خسته بود

درد را بهانه کرد

 

****

 

 

آه، آه ، آه ، آه

باز هم صدای زنگ و بغض تلخ صبحگاه:

- ای دریغ آن که رفت ....

- ای دریغ ما ، دریغ مهر و ماه

دوستان نیمه راه

 

****

 

رود، رود، رود، رود

رود گریه جماعت کبود

در فراق آن که رفت

در عزای آن که بود

«دیر مانده‌ام در این سرا... » ولی شما ، عزیز

«ناگهان چه قدر زود...»

 

 

سه شنبه 8 آبان ماه 1386

نظرات کاربران
 مینا
خیلی کم هستند آدمای مثل او و آدمهای مثل تو ... سلامت باشی استاد
 فدرا رضایی
آخر نشد که شعری از سوز دل شما بخوانم و نگریم...مهر بسیار بر شما.
 نجوا
سلام استادعزيزم.شعراتون مثل هميشه جذاب وخواندنيه...دلم براي قيصربيشتراز پيش تنگ شده...من هميشه ي هميشه يادش مي كنم... ممنون كه دوباره يادم انداختين...
 سیدخلیل
سلام عالی بود خدا رحمت کند استاد قیصر را
 الهام شریف
سلام . می دانم که این پست یک پست قدیمی است اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است و من هم تازه ماهی ناز شعر شما را از دریای اینترنت گرفته ام . فقط می خواهم بگوییم چقدر زیبا بود و چقدر عالی استاد امین پور و اشعارش را برایم تداعی کردید . ممنونم استاد ممنون از این همه احساس زیبا که با ما به اشتراک گذاشته اید . امیدوارم همواره شاد باشید و دیگر غم عزیزی روح طنازتان را نیازارد .
ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :